آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 9 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

دارم از پا در میام

سلام آتنا جون سلام دار وندار مامان سلام پاره ی تنم ببخشید کمی دیر شد کمی دیر نوشتم مامان اصلا حالش خوب نیست خیلی چیزها رو می خوام بنویسم اما دلم گرفته از همه دلم به درد آمده از این همه تنهایی که مثل خوره روح وروانم رو دار می خوره اما وقتی توکنارمی همه چیز خوبه آتنا خسته ام خسته ی خسته دلم می خواد از شیرینکاری هات بنویسم اما .......... دلم می خواد عکس هاتو بذارم اما......... توان هیچ چیزی رو ندارم آدم وقتی غریب وبی کس می شه بین هزار نفر هم که باشه غریبه غریب شاید یه روزی تو منو درک کنییییییییییییییییی ...
30 مهر 1391

یک روز بدددددددددددددددددداه

سلام دخملی سلام جیگر طلا مامان ببخش می بخششششششششششی خواهش می کنم قند عسلم مرسی که منو بخشیدی خدایا تو هم منوببخش خاله جونهای آتنا به من کمک می کنید خواهش می کنم چند روزی هست به شدت عصبی هستم خدایا منو ببخش ومنو مجازات نکن بخاطر حرفی که می زنم حوصله گریه ی آتنا جونم رو ندارم به همسری با ناراحتی جواب میدم آخه خودم هم نمیدونم چرا آخه چرا اینقدر عصبی وکلافه هستم شما منو راهنمایی می کنید تازه امروز که یک اتفاق بدی هم داشت می افتاد که خدا رو شکر بخیر گذشت ...
27 مهر 1391

آتنای خوش روزی

سلاممممممممممممممممممممم.. خوبین خاله جونها یک خبر دست اول بگمممممممممممممممم ما از خیر قدم آتنا جون امروز ماشیننننننننننننننننننننننننننننننننن خریدیم آنقدر خوشحالم که نگو آخه دخترم دیگه سرما وگرما نمی خوره این هم از برکت خونمونه ...
26 مهر 1391

دل نوشته

گاه دلتنـــــــگ می شوم دلتنـگتر از تمام دلتنگـــــــــی ها حسرت ها را می شمارم و باختن ها وصدای شکستن را ... نمیدانم من کدامین امید را ناامید کردم وکدام خواهش را نشنیدم وبه کدام دلتنگی خندیدم که چنین دلتنگــــــــــــــــم حـقـیـقـت دارد ! کافـی سـت چــمـدان هــایــت را ببــندی تــا حــاضـر شــونــد ، هـمه بـــرای ِ از یـــاد بــُـردنــت ! آنـکه بــیشتـر دوستـت میــدارد ، زودتــــر !!! ...
25 مهر 1391

عشق بی پایان من

باز هم ثانیه ها نام تو را جار زدند و دقایق همه امشب به تو تکرار زدند و سکوتی که در این عقربه ها می چرخید نکند در دل تو نام مرا دار زدند ... خدایا ! میوه ی کدام درخت باغت را گاز بزنم که از زمین رانده شوم ؟ دخترم آتنا جون این بار می خواهم از تو بگویم از تو که در کرانه ی عالم،یگانه ای . از تو که به من عشق بخشیدی و آموختی دوست داشتن را . ای همه ی هستی من! آنگاه که نام تو را بر زبان می آورم ،لحظه های غبار زندگیم آکنده می شود از شمیم خوش بودنت قلب بی تابم رنگ تو را می گیرد و وجودم سرشار از وجود ...
25 مهر 1391

شاید برای شما هم سوال باشد

-انگشتان خوشمزه! مکیدن در کودکان یک رفلکس طبیعی است که از زمانی که در رحم مادر بوده اند ، شروع شده است و به صورت عادت به مکیدن .... مکیدن انگشت یا پستانک در نوزادان و کودک کوچک یک واکنش طبیعی است :زیرا مکیدن در کودکان یک رفلکس طبیعی است که از زمانی که در رحم مادر بوده اند، شروع شده است و به صورت عادت به مکیدن از 3-4 ماهگی شکل می‌گیرد. مکیدن شست یا انگشت یکی از اعمال سازشی اولیه است که کودک به وسیله‌ی آن خود را خوشحال می‌کند این عادت یک احساس عمیق امنیت به کودک می‌بخشد که او به آن احتیاج دارد. مکیدن و جویدن، یکی از روشهایی ا...
20 مهر 1391

تقدیم به عشقم آتنا

    من نه ضعیفم نه ناتوان چرا که خداوند مرا بدون خشونت و زور و بازو میپسندد اشک ریختن ضعف من نیست قدرت روح من است اشک نمیریزم تا توجهی را جلب کنم با اشکم روحم را میشویم خانه بی من سرد و ساکت است چراکه شور و حال زندگی با صدای بلند حرف زدن و موسیقی گوش دادن نیست زندگی ترنم لالایی ارمش بخشی را میطلبد که خدا در جادوی صدای من نهفته است من تنها با ازدواج کردن و مادر شدن نیست که معنا میگیرم من به تنهایی معنا دارم معنای عمیقی در واژه ی دختر بودن است اگر فرهنگ غلط و کوتاه نظری مرا ضعیفه میخواند باز هم قوی تر از قبل از پشت همین واژه سربلند میکنم و لبخند میزنم چر...
15 مهر 1391

یه پست کوچک تقدیم به گلم

سلام بابا جون سلام همه دارو ندارم سلام گل پاک و قشنگ بابا من قربون صدات بشم با چه جمله ایی می تونم به تصویر بکشم حس داشتن وبودنت روا صلا قابل وصف نیستی تو بزرگترین نعمت پروردگاری که زبان در برابر وصفت قاصر است آمدی وبا آمدنت شادی را به قلب من ومادرت هدیه دادی تو همانی که سالها انتظارش را کشیدم بی انکه بدانم دنبال گمشده ایی بودم واکنون فهمیدم که آن تویی پشت هر کوه بلند. سبزه زاریست پر از یاد خدااااااااا. ودرآن باغ کسی میخواند که خدا هست دگر غصه چرا !!!!!! آرزودارم : بابا جون خورشید رهایت نکند غم صدایت نکند ظلمت شام سیاهت نکند. وتو را از دل آنکس که دلت در تن ...
15 مهر 1391