آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

روزهای سرد زمستان من ....

1392/10/16 1:44
نویسنده : مامان جون
627 بازدید
اشتراک گذاری

زمستانی فراموش نشدنی

 

سلام دوستهای مهربونم 

وسلام به تک ستاره قلبم آتنا جون جیگر مامان 

دوستهای خوبم از اینکه نمیام ونمی نویسم خودم هم ناراحتم 

نمیدونم چرا نمی تونم بنویسم 

نمدونم چرا این روزهای نه تلخ ونه شیرین تمام نمی شه 

هر روز با یک اتفاق جدید روبه رو می شم 

خیلی خسته ام ونمی خوام این خستگیها تو وب دختر عسلم ثبت بشه 

من وپسری در پایان هفته ی 27 هستیم 

وتا چندروز دیگه هفته 28 رو آغاز می کنیم .

پسری جاش امن وامانه وواسه خودش یا فوتبال بازی می کنه 

ویا سکسکه می کنه 

ویا در خواب بسر می بره 

دکترم می گه بچه امد پايین وباید گن بارداری بزنم 

وفردا می رم گن بارداری رو برام ببنده 

من و بابا وآتنا جون سرما خوردگی شدید داریم 

وروز و شبها به سختی داره می گذره 

دیگه نایی برام نمونده 

حقیقتا نمدونم خودم رو جمع جور کنم 

یا آتنا رو 

وبا کارهای خونه 

ویا همسری مریض که از بچه بدتر

آتنا جونم چندروز دیگه واکسن 18 ماهگیش رو می زنه 

الهی برای مظلومی و معصومیش بمیرم 

خدایا خداوندا مواظب دخترم باش 

اون رو به خودت سپردم 

ودر پایان 

اولا به زینب عزیزم زمینی شدن دخمل گلش نازنین زهرا رو 

یه دنــــــــــیـا تبریک می گم 

وبعد یک تشکر ویژه از دوست وخواهر مهربونم نفیسه جون 

که همیشه بهم لطف داره 

دوستهای مهربونم حتی اگر روزی نبودم اینو بدونید 

که خیلییییییییییی دوستون دارم 

ومن همیشه محتاج دعای شما خوبان هستم 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نفیسه
18 دی 92 12:54
عزیز دلم روزهای سخت هم جزئی از زندگی اگه نباشه که ما هیچ وقت خدا رو صدا نمیزنیم.به نداشته هات فکر نکن به داشته هات فکر کن.در ضمن دلمون برات تنگ شده بود خوب اگه نمیخای پست بزاری حداقل به ما سر بزن. در آخر هم ممنون از این که به من لطف داری
مامان الینا،آنیتا
22 دی 92 18:14
سلام گلم .انشالا با اومدن گل پسرت روزهای سخت هم تموم میشه و 4نفری کنار هم لذت میبرید و به خوبی زندگی میکنید .دوستم تو که این قدر صبوری کردی یکم دیگه هم تحمل کن روی گل پسرت رو که ببینی همه چی یادت میره .با آرزوهای خوب برای دوست عزیزم
کاکل زری یا ناز پری
23 دی 92 16:19
آخی عزیزم بارداری با وجود نی نی کوچک و سرماخوردگی خیلی سخته ولی میگذره عزیزم .بیشتر مراقب خودتون باشین.شمام چیزی نمونده تمشک کوچولوتونو ببینینا الهی به سلامتی و دل خوش
سولماز
1 بهمن 92 1:03
سلام زهره جونم خداروشکر که حال خودت و گل پسری خوبه ایشالا سرماخوردگیتونم زود خوب میشه آتنای نازمو ببوس گلم
نفیسه
7 بهمن 92 12:05
عزیزم اگه نمیام برات نظر بدم میدونم که حالتون خوبه اون دفعه خیلی برای تمشک کو چولو نگران بودم .به هر حال حداقل واسه زایمان خبر بزار.و مارو تو شادیت شریک کن