آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

شوق آمدنت

سلام دخترم . عسلم . تبریک که داری به پایان این سفر سخت نزدیک می شی . خوشحالم ای باران عشقم غزل رسیدنت را بر صحفه صفحه ی زندگیم می نویسم و می نوازم . روز دوشنبه 91/4/19 رفتم واسه کنترل وگرفتن برگه بستری هم خوشحال بودم وهم می ترسم مهربونم . خدا رو شکر همه چیز خوبه . خانم دکتر بابا پور واسه چهار شنبه 91/5/4 ساعت 7 صبح نامه واسه بستری دادن ویک سونو از وضعیت شما فرشته من نوشت که دیروز رفتم انجام دادم که در ادامه برات عکس اش رو میذارم دختر گلم دوستت دارم من وبابا دیگه تحمل دوریت رو نداریم الان که می نویسم خود به خ...
21 تير 1391

من میز بانت هستم عشقم

سلام دلبر مامان ببخشید کمی دیر شد ولی مجبور بودم چون شما اذیت می شید اگر یکم بیشتر از چند دقیقه می شینم ولی من بوست می کنم عشق مامان جون شما از دست من ناراحت نشی فسقل من دختر خوشگل مامان خیلی حرفها دارم برات بنویسم اما نمی تونم فقط اینو بگم روزها به سختی می گذره ومن وبابا مشتاق دیدار شما هستیم* انشا الله هر وقت آمدی سالم وسلامت تو بغل ما باشی * تنها خواستم از خدای مهربونیه که شما رو تو دل من گذاشت تا عشق من به زیستن رو صد برابر کنه ...
12 تير 1391

روزهای بیم وامید

سلام مهربونم امروز صبح وقت دکتر داشتم . بابا جون زحمت کشید مرخصی گرفت وباهم رفتیم دکتر مثل هر ماه اول فشار خون . بعد وزن . ودر آخر ضربان قلب عسلم خیلی اون لحظه لحظه شیرینی هستش وقتی صدای قلبت رو می شنوم انگار همه دنیا مال منه الهی قربونت برم داری رشد می کنی و واسه آمدن آماده می شی امیدوارم لیاقت داشتنت رو داشته باشم امروز قشنگم سی دو هفته ی شما تمام می شه خدایا شکر واسه همه ی دادهات کودک شما چگونه تغییر می کند؟ احتمالا اكنون وزن كودك شما حدود 1800 گرم و طول او هم حدود 43.2 سانتي متر است و بيشتر فضاي رحم شما را به خودش اختصاص داده است. ناخنهاي انگشتان پاهاي او درآمده اند و ناخنهاي انگشتان دستها...
18 خرداد 1391