آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 22 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

چراغ دل من

1391/12/18 0:22
نویسنده : مامان جون
235 بازدید
اشتراک گذاری

سلام سلام ای مرحم همه دردهای دل مامان قلب. سلام هستی من

فرشته قشنگم مامان قربونت بشه که بی تو من زیر اینهمه غم مدفون می

شدم توباش که من بتونم با تمام غمهام بجنگم

من بدون تو می میرمفرشتهمن ترد شدم از زندگی که با عشق ساختم اما تو

من رو رها نکن آتنا قول بده دخترم باشی همه کسم باشی

امسال عید برام معنا ندار آخه بهارم خزان شده آخه قلبم شکسته ورحم

خستهشده حال هیچ کاریرو ندارم

سال گذشته آنقدر انتظار می کشیدم تا عید بشه و فاصله من وتو کم بشه

اما حالا انگار داره عمرم تموم می شه ودر هر لحظه اش دارم جون میدم

همه چیز زورکیه حتی غذا خوردن البته به غیر تو آخه تو تمام هستی منی

وشوق زندگی کردن رو در من تازه می کنی مامان جون

توشیرین منی الهی من قربونت برم

چندروز یاد گرفتی می گیییییییییییییی

ما.مامان الهی من فدای مامان گفتنت بشم عشقم

صبح خواب وبیدار بودم

آمده بودی کنارم وهی انگشت ریزه میزت رو می کردی تو چشمم

صدا می کردییییییییییییییی

مامان .مامان .مامان من هم که قند تودلم آب می شد چشمهام رو بسته

نگهداشته بودم تا ببینم چی کارمی کنی

ولی دیگه دلم طاقت نیاورد وپاشدم آنقدر بوست کردم که نگو

عشقم مامان عاشقت تا ابد

خاله جونها لطفا ادامه مطلب

کارهای جدیدت 1 روی پاهات بلند می شی و دددددمی گی ودل من رو آب می کنی

خلاصه کلی دلبری اینا......

2مامان گفتن که الهی من تصدق قدوبالات بشم فرشته من

3علاقه مندی شدید به بیرون رفتن و واسه لوس کردن سرفه های

الکی خلاصهکه عشقکم بلدی چطوری دل مامان رو ببری و مامان رو

دور کنی از همه چیز

دخترم عزیزم بمان برایم تاکهبمانم برای تو

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)