خدایا آتنا رو بهم برگردون
خدایا
در دو راهی زندگی ام
تابلوی راهت را محکم قرار بده
نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . . .
خداوندا
دنیای آشفته ی درونم را که تنها از نگاه تو پیداست ، با لالایی مهربان خود ، آرام کن
تا وجود داشتن و بودن را به زیبایی احساس کنم . . .
ای خدا ای خدای مهربونم دلم داره می ترکه دستای لطیف و کوچیک آتنام سوراخ سوراخ شده
دیگه جونی نداره پاهاش کبود وسوراخ سوراخه به بی گناهیش رحم کن
خدایا من مادرم خدایا صدای نا له هام رو بشنو خدایا اینها زجه های دل سوخته ام
خدایا باهر بار بالا آوردن دلش بی حال می شه و خودش سرش رو روبه پایین می بره
خدا آتنا نباشه من می میرم خداجون آتنا رو خوب کن شفاش بده
دیگه دارم می میرم قلبم داره می ترکه
آتنا ساعت ملاقات تمام شد اما تو چشمهای نازت رو واسه مامان جون وبابا جون
زندایی ونفیسه باز نکردی الهی بمیرم برات تو که با کوچکترین صدا پا می شدی
دیگه نای بیدار شدن رو نداری با اون همه صدا حتی دست و پات رو تکون نمیدی
قلبم عمرم پاشو که ببرمت خونه بازی کنی من برم تو آشپز خونه تو هم باز بیای و همه چیزرو بهم
بریزی منم بگم آتنا نکن وباز تو با لبهای ناز کوچلوت حباب درست کنی وبگی مـــــــامــــــان
دارم می میرم آتنا پاشو ببرمت خونه بر سر جعبه دسمال کاغذی یکی یکی بردار و ریز ریز کن
آتنا دارم می ترکم روزی هزار بار لحظه تولدت رو مرور می کنم خودت به خدا بگو که همه دنیای منی
خودت بگو من هم مامان مامانم و هم باباش بگو مامانم تنهاست
بگو خوبت کنه خدا خدایا آتنا ی منو شفا بده
مامان بمیره برات چیکارت شد چی شد مامان جون چرا اینطوری شد
منتظر جواب آزمایشت هستم وترخیص موقت
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی