روزی که واسه بابا غم ناکه
سلام دخملم دیشب 4 رومین سالگرد مامان (مامان جون مرضیه) مامان بزرگ بابا جون بود همه فامیل خونه دایی محمد (دایی بابا) بودن این روز واسه بابا خیلی عزیز و در عین حال غمگین ترین لحظه در زندگیش هست مامان بزرگ بابایی رو خیلی دوست داشت و بابا هزار برابر . بعد از فوت مامان بزرگ بابا تا مدتی همه اش تو خودش بود تا کم کم به شرایط عادت کرد . خدا رحمتشون کن من هم دوستشون داشتیم
روح شون شاد...
آمین
بابا همیشه برام از خاطرات مامان بزرگ تعریف می کنه وقتی در موردشون حرف می زنه دلتنگی تو صورتش موج می زنه الهی بمیرم واسه باباجون مهدی دخمل کوچلوی من بابات خیلی خیلی دوست داشتنی ومهربونه الهی همیشه سایه اش رو سرمون باشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی