به اندازه ی دنیا غمگینم....
من غمگینم غمگین ازاینکه شاید او هم مرانمی خواهد
سلام نازدردونه ی من سلام نفسم تو هم دیگه منو دوست نداری با من قهر
کردی . چیکار کردم که رنجوندمت؟
چرا دیگه شیر نمی خوری وقتی یادم میاد گریم می گیره آتنا جون شاید لیاقت
مادر شدن رو ندارم شاید دیگه منو دوست نداری ولی بخدا من عاشقتم
عاشق اینم که شب بیدار بشم بهت شیر بدم
چیکار کنم که دوباره باهم دوست بشیم
مامان جون قلبم شکسته تو دیگه بیشتر از این نشکن
من تو این دنیا فقط تورو دارم
تو عشق من هستی من عاشق با تو بودنم دخترم تو جگر گوشه ی
منهستی من وبابا به اندازه ی دنیا دوستت داریم
و دنیارو به پات می ریزیم تاتو خوشحال باشی و شاد
اینها همه حق تو از زندگی هست که من وبابا برات ساختیم
وخواستم تو هم باشی داشتنت نعمت بزرگیه که خداوند نسیب ما
کرد ومن از خدا می خوام نگهدار ونگهبانت باشه مامان جون
آتنا جون تورو خدا می میبخور مامان قربون برق چشمات بشه
بیا دل مامان رو نشکن تورو خدا
خدایا بحق همین ماهت ازت می خوام کاری کنی آتنای من می می
بخوره