آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 3 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

یه بار نوشتم پاک شددددد

1392/2/21 6:41
نویسنده : مامان جون
138 بازدید
اشتراک گذاری

سلام مامان جون قربونت بشم که اینهم درد داری

جیگرم ساعت 1:55 دقیقه بامداد روشنبه19 اسفند 91 برابر با رویش

اولین دندون عشقمممممممممم

طفلکی خیلی از قرار معلوم درد داره دلش می خواست راه ببرمش از

اونجاییکه بدنم کمی ضعف داره می ترسم راه ببرم وخدایی نکرده

باهمبیفتیم اینکه بیشتر رو پا می خوابونم

 

واما دست گل مامان با اینهمه درد این عسل

 

گذاشته بودم رو پا که بخواب یهو پا شد ناخنم خورد به چونه ریزه

 

میزاشوای که چه گریه ای کرد مگه ساکت می شد

 

باباش پاشد یکم راه بردش ولی می خواست بیاد تو بغل خودم

 

بغلش کردم و عسل بلخره رو پا خوابید

 

از بعداز ظهر این بار سوم بودکه براش اتفاقی می افتاد

یه بار با لیوان زد رو دست خودش

بار دوم هم رو پا هاش واساده بود آمد بشین با سر افتاد

الهی مامان برات بمیره ناز دونه ی مامان

 

با تو بودن معنی زیستن است و من با تو می مانم تا روزی که با منی

تا ابد....

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)