آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

این روزها من ودختر عسلم

1392/6/3 9:30
نویسنده : مامان جون
283 بازدید
اشتراک گذاری

سلام عزیز دل مامان سلام مهربونم سلام قند عسل 

خدارو شکر می کنم واسه وجود پر از مهر وبرکتت مامان جون 

تو زیبا ترین دختر دنیایی 

آتنا تو همه ی وجودم خدارو شکر که لیاقت داشتنت رو دارم مامانم 

آتنا جونم جونم به جونت وصله مامان 

من وبابا از وجودت در زندگیمون بارها وبارها سجده شکر بجا میاریم 

وخدا رو شاکریم که دختری به فهمیدگی و با ادبی شما بهمون داده 

عـــــــــــــزیــــــــــــزم مــــــــــــامــــــــــــــان وبـــــابــــــا مـــــــــــهدی عــــــــاشــــــــقتیم 

خدا آنقدر مهربونه که انگار به شما گفته که باید هوای مامانت رو داشته باشی 

وقتی دارم خونه رو مرتب می کنم میای بهم کمک می کنی 

وپتو خودت رو می کشی رو زمین هی با زبونه بچگیت می گی  اه اه اه 

می گی بگیرم جمع کنم 

لب تاب رو با اون دستهای کوچک مهربونت می زنی بر زیر مبل 

موس رو هم میذاری زیر مبل قربونت برم دختر ماه مامان 

چند روز پیش آشپز خونه رو مرتب می کردم 

تو یک پلاستیک نمک داشت اون رو روی زمین می کشیدی تا بندازی تو آشغالها

عزیزمی نفسم 

مهم ترین که دیگه واسه خودت خانم شدی ودیگه روی پا نمی خوابی 

مثل ما خودت سر جات ذراز می کشی و 10بعد لالا کردی

  عزیزم فدات بشم 

وقتی داری با بابا تلفنی حرف می زنی 

باصدای بلند می خندی 

وقتی بابا رو بیدار می خوای بکنی 

مثل پیشها خودت رو به بابا می مالی

وهی با صدای بلند می خندی 

وسایل هرکی مثلا گوشی هر کی رو به خودشون میدی 

فدای اون هوشت بشم مامانم 

 

کلماتی که به زبان شیرین کودکیت می گی قند عسلم

علی =عی

بابا بزرگ =آبا

عمو =عم

عمه =عمه

جان =جان

مامان =مامان 

بابا = بابا

نه = نه 

بده=اه                                                                                              شیشه =عم

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)