آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 23 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

آتنا و واییییییییییی واکسن

1391/6/28 17:54
نویسنده : مامان جون
810 بازدید
اشتراک گذاری

سلام خاله جونها ما یک چندروزی نت نداشتیم بخاطر این بود یکم دیر آمدیم

امروز دخملم روزه شد خیلی خوشحالم که داره بزرگ

می شه

امااما.............واکسن وایییییییییییییییییییییی ساعت 11 با دخملی رفتیم بهداشت

اول پرونده آتنا جون رو درآوردیم شماره پرونده 1155

وزن در 60 روزگی 5200 قد در 60 روزگی 55سانت

دور سر در 60 روزگی 38 سانت

تقریبا کنترل فسقلی تموم شده آمدیم تو اتاق دیگه

آتنا جون ببخشید گلم طفلی داشت سکسکه می کرد گذاشتمش رو تخت

دکمههای لباسش رو باز کردم بعد خانم اسلامی برام توضیح دادن که باید

چیکار بکنم تادرد پا هاشتسکین پیدا کنه

1 قطره استا مینوفن هر 4 ساعت

2 قنداق کردن و فیکس کردن پا ها

3 کنترل دمای بدن با درجه ی تب

4 در صورت گریه ی شدید بیشتر از 2 ساعت به پزشک اطفال ببرش

5 در صورت پایین نرفتن تب که از 37 درجه بیشتر بشه باز هم دکتر اطفال

وای قلبم دار میاد تو دهنم می ترسیدم خیلی

بهم گفت آدرس خونه وشماره تلفن رو بده آدرس رو دادم ولی شماره تلفن رو

جا به جا میدادم

3864438

3448638

بعد یادم آمد. ای بابا دلم داره می ترک وقتی واکسن اش رو زد بچه ام از

گریه ضعف کرد خوم هم گریه می کردم آخه تنها رفته بودم بند بند دلم کنده

می شد وقتی اشکهاش مثل بارون می ریخت رو گونه هاش

چاره ای هم نداشتم آخه واسه سلامتیشه

وای مادر شدن خیلی سخته

من که مادرم رو تو بچگی از دست دادم اگر بود حتما الان کنار من و آتنا بود

الهی خداوند هیچ بچه ایی رو از مادرش جدا نکن

بعد از کلی قربون صدقه رفتنش فرشته ناز ساکت شد

آمدیم خونه قنداقش کردم قطره استامینوفن هم بهش صبح که رفتیم دادم و

دوباره ساعت 2 باید بدم بهش ولی جوجو چند دقیقه پیش بیدار شد

کمی گریه کردبعد هم شیر خورد دید نمی تونه پاهاش رو تکون بده خوابید

الهی مامان براتبمیرم هرروز کلی لنگ لگد می زد حالا نمی تونه

خاله جونهای آتنا واسه گلم دعا کنید

زود خوب بشه مرسی

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)