مامانی دلش شکسته مثل شیشه
هیچی واسه گفتن یا نوشتن ندارم به جز یک مشت بیچارگی که باهیچ دست خطی و با هیچ رنگی از
پیشونیم نتونستم پاک کنم و هنوز هم ادامه داره...........
زندگی من مثل جاده ایی شده که هرچی میرم به آخر نمی رسم
دیشب بابات آرزو تو دلش رو به زبون آورد
آرزو داره من بمیرم وبره پی کارش
آرزو خوبیه من هم همین آرزو رو دارم
چون ادامه دادن تو این شرایط یکمی سخته
مامان جون خیلی دوستت دارم همه هستیم تو هستی شاید واسه بابات اون 100 بچه که تو بیرون از این
خونه هستن تو بشه ولی واسه مامان خدا یکی خلق کرد اونم توهستی عشقم نفسم مامان شما رو با
دنیا هاش عوض نمی کنه
من تار مو هاتو به دنیا نمیدم گلم
من یک نی نی دالم اونم تویی قشنگم
الان هم رو پاهام گذاشتمت داری می خوابی
الهی قربونت بشم
دلم مثل سنگ وشیشه شکسته برم جفای روزگار رو واسه کی بگم که ملامتم نکن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی