آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 9 ماه و 19 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

یه خبر خوششششششششششش

سلام دخترم وسلام تمشک کوچلوی من  یه خبر دیگه که خیلی خوشحالم کرد  به اندازه ایی که فهمید آتنا جون تو تودل مامانی  خبر بارداری مریم جون دختر خاله جون شهناز  وعروس خاله مهین  همسر علی جون  حالا من ودختر خواهرم که تنها یادگار بعد از خودشه  با هم بارداریم و این روزهای انتظار رو باهم می گذرونیم تا.............. 8 ماه دیگه نی نی هامون به لطف خدا تو بغلمون باشه  البته آتنا جون تو همه ی دنیای منی  مامان عاشقته و تو شیرینی مثل عسل  ولی نی نی رو هم باید یکم دوست داشته باشم  باشه عزیزم  مامان فدات بشه عشقم این هم عکس دخترم که الهی من فداش بشم ...
3 شهريور 1392

اولین سونو گرافی تمشک

در تاریخ 22/5/92 رفتم سونو گرافی  ساک حاملگی دیده شد نی نی رویت نشد  سن بارداری 5 هفته وسه روز  ندیدن نی نی طبیعی است  10روز دیگه کنترل روند بارداری  بزودی عکس رو میذارم  ...
3 شهريور 1392

این روزها من ودختر عسلم

سلام عزیز دل مامان سلام مهربونم سلام قند عسل  خدارو شکر می کنم واسه وجود پر از مهر وبرکتت مامان جون  تو زیبا ترین دختر دنیایی  آتنا تو همه ی وجودم خدارو شکر که لیاقت داشتنت رو دارم مامانم  آتنا جونم جونم به جونت وصله مامان  من وبابا از وجودت در زندگیمون بارها وبارها سجده شکر بجا میاریم  وخدا رو شاکریم که دختری به فهمیدگی و با ادبی شما بهمون داده  عـــــــــــــزیــــــــــــزم مــــــــــــامــــــــــــــان وبـــــابــــــا مـــــــــــهدی عــــــــاشــــــــقتیم  خدا آنقدر مهربونه که انگار به شما گفته که باید هوای مامانت رو داشته باشی...
3 شهريور 1392

تشکراز دوستان مهربونم

سلام به همه دوستهای عزیزم  من شرمنده محبتهای شما هستم و نمدونم چطوری تشکر کنم  از خدای مهربون می خوام هیچ وقت غم مهمون دل مهربونتون نشه (آمین) آتنا جون حالش کمی بهتر بشه حتما میام ومی گم چرا اینطوری شد  وبیماریش چی بود  سعیده جان معذرت می خوام کمال تشکر رو دارم از شما وزینب جون امیدوارم  خداوند فرزندتون رو چراغ دلتون کنه  من وآتنا با تمام وجود دوستون داریم خاله جونهای مهربون وخواهر های عزیزم ...
2 شهريور 1392

مژده دهید باغ را بوی بهار می رسد

محمد طاها پیدا شد  وای خدایاااااااااااااااااااااااااا شکرت  محمد طاها بعد از 2ماه پیش خانوادش برگشت  الهی قربون کرمت بشم خدا جوننننننننننننننننننننننننننننننن    محمد طاها در آغوش مادرش ...
29 مرداد 1392

خاطرات دومین سفر آتنا جون

سلام عزیزم سلام دختر مهربونم ببخش اگر دیر به دیر به دفتر خاطراتت سر می زنم  میدونم که مامان رو درک می کنی  مدتی یک اتفاقی درونم روخ داده واین اتفاق منو رو کمی درهم کرده  یک فرشته  کوچلو ومهربون مثل خودت شیرینم  تمام انرژی مامان رو گرفته  تنها آرزو سلامتیتونه مامان جون  خوب از سفر به شمال می خوام برات بنویسم  یه روز قبل از اینکه بابا پیام بده و بگه کارات رو بکن می خوایم بریم سفر من رفتم  دوباره ارمایش بتا دادم و عدد بتا شده بود 13 اصلا باور کردنی نبود جواب رو بردم پیش دکتر و گفت این بار هم حاملگی پوچ بوده  وباید صبر کنی تا باز بشه  من هم نمدونم چه حالی داشتم اما یک...
28 مرداد 1392

هفته 7 تمشک کوچلو

کودک شما چگونه تغییر می کند؟ كودك شما هنوز يك دم كوچك دارد (كه در واقع استخوان دنبالچه است) و در هفته هاي بعدي از بين خواهد رفت. اما اين دم، تنها قسمتي است كه با رشد كودك شما، كوچكتر مي شود. اكنون كودك شما تقريبا 1.2 سانتي متر (به اندازه يك تمشك) است، و مفصل آرنج و همچنين انگشتان دست و پا (كه اكنون ديگر قابل تشخيص هستند، هرچند هنوز هم پرده نازكي بين آنها وجود دارد) دارد. در سر او كه خيلي بزرگتر از بدن او است، هر دو نيمكره مغز در حال رشد هستند. دندانها و فضاي داخلي دهان او در حال شكل گيري است و گوشهاي او نيز به رشد خود ادامه مي دهند. پلكهاي كودك، چشمهايش را (كه اكنون كمي رنگي هستند) مي پوشانند، و نوك بيني او (كه شما يك روز نيشگونش خواهيد گر...
28 مرداد 1392

دلتنگم

این روزهـــــــــا عجیب دلم بچــــگی میخـــــواهــــــد خستــــه ام...! یک قلم لطفـــا....؟! میـــــخواهم خـــــــودم را خطــــ خطــــی کنــــــم!           ...
15 مرداد 1392