دوست دارم عسل
سلام گلم الهی مامان فدات بشه الهی قربونت بشم جیگر که روز به روز شیرینتر و عسل تر می شی آتنا وقتی خودت رو شیرین می کنی به بابا می گم قورتش بدم دوباره بر تو شکمم بابا در جواب می گه نه دختر بابا ست خلاصه عسلکه باشما کلی سرمون گرم واز چرخ روزگار که داره می چرخه هیچی نمی فهمیم برات از این 10و11 روز که مامان جون وبابا جون عمه جون وعمو جون که رفته بودن مسافرت دارم می نویسم واز شاهکار خودم مامان جون وبابا جون و.... رفتن تهران مسافرت خونه خاله بابا مهدی من هم که استرس داشتم واسه واکسن شما همه اش به ماما...
نویسنده :
مامان جون
22:31