آتنا جون مامان وباباآتنا جون مامان وبابا، تا این لحظه: 11 سال و 10 ماه و 1 روز سن داره

♪♫♪♥خاطرات کودک من♥♪♫♪

با تمام سختیها تورا هم دوست دارم

اما سلام مسافر من سلام همسفرم حالا دو امید دارم تو وخواهرت با اینکه هنوز در نا باوری هستم دوستت دارم چون تو معجزه ی خدایی مامان جون نمیدونم دختری یا پسر نمدونم الان چند هفته ایی دعا می کنم فقط سالم باشی همه بهم می گن نا شکری نکنی خدارو قهر میاد ومن با دلی پر از ترس میگم نه من راضیم به رضایت پروردگار شاید تقدیر این است نمدانم ولی با تمام وجودم هردو شما را دوست دارم وقتی حالم بهم می خوره ویکباره یادم از آمدنت می افتد نمدانم جای چست غم یا شادی ولی تو دلگیر نباش اینها ترس مادرانه است من وخواهرت وپدرت در کنارت هستیم ...
20 فروردين 1392

چقدر دلگیره

آمدم بلکه یکی از شما ها تو وب باشید یکم با من حرف بزنید اما کسی نبود فقط اگر آمدید وبهم سرزدید از تون می خوام برای من ودخترم و مسافری که در راه است دعا کنید همیشه دوستتان داریم حتی اگر روزی نباشم ...
18 فروردين 1392

مسافری در راه است

سلامممممممممممممم سلام به همه ی خاله های مهربونی که با ما هستن وگاهی کنار قلب مهربونشون اسم ما رو حک می کنن ازهمه ی شما سپاس گذارم اما آمدم از خودم وآتنا بنویسم اما حضور یکی دیگه نا گهانی در جمع سه نفریمون احساس شد هنوز در حیرتم از حکمت او که همیشه کنار خودم احساسش می کنم خداوندم واقعا نمدونم شرح حالم رو چطوری و خوانا بنویسم که همه شما بدونید تو دلم چه خبر من آمده بودم از روزهای آخر سال از آمدن خواهر وبرادرم از اولین تفریح سه نفری از سفر سه نفری به همراه دایی ها ی آتنا جون واز خود آتنایم بگویم وبگویم سال نو مبارک اما هم همه ای در دلم ندای آمدن کسی را داد ودر 16 فروردین نمیدانم چه بگویم وچطور وجودت را عن...
18 فروردين 1392

کمک کمک .....

سلامممممممممممممم خاله جونهای مهربون کسی بلد آش دندونی رو چطوری مییییییییی پذن؟ لطفا بهم یاد بدید می خوام واسه سلامتی عشقم بپذم خودممم بلد نیستم ...
19 اسفند 1391

من وفاصله ها

هیچی واسه گفتن ندارم وقتی میام زبون حالم رو بنویسم می بینم وای دنیا ارزشه هیچی رو نداره فقط تکرار حرفها قلبم رو بیشتر از قبل می شکنه وخورد می کنه فقط بین من ومهدی فاصله بسیاری وجود داره که تازه فهمیدم افسوس که وقتی به دیواری تکیه می کنی ولی آوار می شه رو سرت دیگه هیچی ازت باقی نمیذارهههههه
19 اسفند 1391

چراغ دل من

سلام سلام ای مرحم همه دردهای دل مامان . سلام هستی من فرشته قشنگم مامان قربونت بشه که بی تو من زیر اینهمه غم مدفون می شدم توباش که من بتونم با تمام غمهام بجنگم من بدون تو می میرم من ترد شدم از زندگی که با عشق ساختم اما تو من رو رها نکن آتنا قول بده دخترم باشی همه کسم باشی امسال عید برام معنا ندار آخه بهارم خزان شده آخه قلبم شکسته ورحم خسته شده حال هیچ کاریرو ندارم سال گذشته آنقدر انتظار می کشیدم تا عید بشه و فاصله من وتو کم بشه اما حالا انگار داره عمرم تموم می شه ودر هر لحظه اش دارم جون میدم همه چیز زورکیه ...
18 اسفند 1391

به کی بگم من که مادر ندارم

سلام @};- وای که اشک امان نوشتن نمیدی چند وقته دلم شکست و همه ی حرفهایی که نوشتید تسکین دلم شد دلی که هر روز از دست زمانه تر ک بر میدار چشمهام دیگه نمی بینه دست خودم نی ست بخدا دلم خیلی شکسته من بی مزد ومنت بچه ام پاره وجودم رو بزرگ می کنم اما اون کسی که شریکت منت داره بهم و هنوز طلب کار این کارش هم صرفا کار خانوادششششه واون هم طلب کار طلب کار پس من چی من که مادرم من خواستم مادر بشم من که خواستم با عشق بچه ام رو بزرگ کنم اما سهم هرشبم شده گریه و شنیدن اینکه این زندگی فایده ای نداره ومن تو رو نمی خوامممممممممممم ...
13 اسفند 1391

اولین ماه گرد دخترمون آتنا جون

سلام گلم هم نفسم الهی فدات بشم شما امروز یک ماهگی تون تمام شد و پابه روز های نخست 2ماهگی گذاشتی من وبابا خیلی خوشحال هستیم واز خداوند سپاسگزاریم که شما فرشته ناز وخوشگل رو داد آتنا جون من وبابا عاشقت هستیم الهی من فدات بشم گلم خیلی حرف دارم که برات بنویسم اما دلم نمی ذاره تنهات بذارم سر فرصت هم عکس هات رو می ذارم وهم از شیرینکاری هات بنویسم قربونت بشم راستی این نوشته هم مربوط به 26 روزگیت هست فدات بشم سلام سلام عشق مامان نفس مامان الهی فدات بشم امروز 23 مرداد ماه من و شما از صبح بیرون بودیم با هم رفتیم بانک تا من یک کم پولی ک...
6 اسفند 1391

وقتی تو دنیای منی دل من کاری به دنیا نداره

سلام هستی من سلام عشق زیبا و بی آلایش من من تورو دارم و به چیزی جز تو فکر نمی کنم من تو وبابا رو که دارم یعنی همه ی دنیا رو دارم عزیزم من عاشق بند بند وجودتم و جونم رو فدات می کنم شب که پا می شم به خدا می گم خداجون قربونت برم که تو اوج نا امیدی به دادم رسیدی و همیشه مواظبم بودی و حالا یک گل مثل گلهای بهشتت رو به من به امانت سپردی قول میدم این دفعه با همه وجودم مراقب گلم باشم خدایا من سجده شکر به درگاهت دارم من و مهدی با تمام وجود عاشق دخترمون هستیم و از شما هم می خوایم کمک کنی تا فرزندی سالم و صالح داشته باشیم تا در مقابل رحمتت شرمنده نشیم خدایا خدا جون نگهبان و نگهدار آتنا جو...
5 اسفند 1391